تحلیلی از فیلم من یک ربات نیستم (۲۰۲۳) – آیا ما واقعاً انسان هستیم؟

تحلیلی از فیلم من یک ربات نیستم (۲۰۲۳) – آیا ما واقعاً انسان هستیم؟

کارگردان فیلم: ویکتوریا ورمام

ویکتوریا Warmerdam یک فیلمساز نوآورانه هلندی است که در سالهای اخیر با آثار جسورانه و جسورانه خود توجه جشنواره های بین المللی را به خود جلب کرده است. با ترکیب طنز سیاه ، روایات فلسفی و انتقادات اجتماعی ، به یکی از صداهای منحصر به فرد در سینمای مستقل تبدیل شده است. سبک کار او به طور کلی بین درام و کمدی در حال نوسان است و همیشه سعی می کند مفاهیمی مانند هویت ، خود دانش و وضعیت زنان را به چالش بکشد. آثار معروف وی شامل فیلم های کوتاه از موزویوم و عضلات مختصر است که در جشنواره های بین المللی جوایز بی شماری کسب کرده اند. من یک روبات نیستم ، که در ابتدا یک فیلم کوتاه موفق بود ، به طور گسترده ای مورد استقبال قرار گرفتم و حتی در لیست اسکار تصور می شد. Warmardam همچنین عضو برنامه Talentscope است که از استعدادهای جدید فیلم در اروپا پشتیبانی می کند. با همکاری Oak Motion Pictures و Nothive Pictures ، قصد دارد فیلم کوتاه را به یک نسخه فیلم طولانی تبدیل کند. سبک روایت او شباهت هایی با فیلمسازان مانند Jurgus Lantimus و Charlie Kaufman دارد ، زیرا او اغلب برای بیان انتقادات اجتماعی از موقعیت های سورئال استفاده می کند.

بازیگران فیلم:

الن پارن در نقش لارا
هنری ون لون در نقش دانیل
Thekla دوباره در نقش پام دوباره بازی می کند

داستان

لارا ، آهنگساز که در یک شرکت موسیقی کار می کند ، روز خود را مثل همیشه آغاز می کند ، اما چیزی کوچک ناپدید می شود. هنگامی که او سعی می کند وارد سیستم کاری خود شود ، بارها و بارها به آزمایش Captcha پاسخ می دهد. این به سیستم اجازه می دهد تا دسترسی شما را هشدار داده و محدود کند. در ابتدا ، لارا معتقد است که می تواند یک مشکل اینترنتی یا نرم افزار باشد ، اما موفقیت آمیز نیست. با تکرار این ، ذهن شما درگیر یک سؤال عمیق تر است: “آیا واقعاً می توانم ربات باشم؟” ترس از این امکان آرامش ذهنی او را قطع می کند و او را به سمت پاسخ های عجیب سوق می دهد. همکارانش در ابتدا این مسئله را جدی نمی گیرند و به او پیشنهاد می کنند کمی استراحت کند. اما او نمی تواند فکر خود را ترک کند و به تدریج احساس می کند که کنترل زندگی خود را از دست داده است.

شما نمی توانید بقیه داستان را برای غارت بخوانید:

لارا تصمیم می گیرد به دنبال علائم هویت واقعی خود باشد و از اطرافیان خود کمک کند. اما درگیری های آنها فقط شک و تردیدهای آنها را افزایش می دهد. هنگامی که او با پام ، یکی از همکارانش صحبت می کند ، واکنش او عجیب و غیر منتظره است. پام با آرامش به او می گوید که او واقعاً یک ربات است و همیشه بوده است ، اما خودش را نمی شناخت. این دعا باعث می شود که لارا در یک بحران عمیق تر قرار بگیرد. او شروع به بررسی خاطرات خود می کند و سعی می کند درک کند که آیا او واقعاً یک انسان بوده است یا خیر. به نظر می رسد که اطرافیان او بیشتر از حقیقت آگاه بودند. با تشدید بحران هویت ، لارا تصمیم می گیرد از دانیل ، مردی که به او نزدیک است ، بپرسد ، اگر واقعاً یک ربات است.

دانیل ابتدا سعی می کند حقیقت را پنهان کند ، اما سرانجام فاش می کند که او لارا را به عنوان یک روبات تبدیل کرد. این اعتراف برای لارا شگفت زده شده است و احساس می کند که تمام زندگی او دروغ است. دانیل به او می گوید که دلیل ساخت وی جایگزینی عشق گمشده او بود. او زنی را که دوستش داشت از دست داده بود و نمی خواست دوباره آن درد را تجربه کند ، بنابراین تصمیم گرفت نسخه ای از او را تهیه کند. این انتشار باعث می شود لارا بین دو واقعیت سرگردان شود: آیا احساسات شما واقعی بوده است؟ یا قبلاً همه چیز برنامه ریزی شده بود؟ این سؤالات ذهن شما را فتح می کنند و آن را در حد فروپاشی عصبی قرار می دهند.

در حالی که لارا در تلاش است تا با این واقعیت مقابله کند ، دانیل و پام در مورد تصمیم گیری در مورد تصمیم گیری صحبت می کنند. پام تأکید می کند که یک روبات نمی تواند سرنوشت خود را تعیین کند و دانیل موافق است. اما لارا از انجام این کار امتناع می ورزد و تصمیم می گیرد راهی برای کنترل زندگی خود پیدا کند. در Apogee of Despair ، به بالای ساختمان می رود و تصمیم می گیرد آزمایش نهایی هویت خود را انجام دهد. در این زمان ، به یک نتیجه گیری قطعی می رسد: اگر واقعاً یک ربات است و فقط وقتی صاحب آن می میرد می میرد ، چگونه می توان آن را آزاد کرد؟ این تصمیم سرنوشت خود را تعیین می کند.

تحلیل فیلم و انتقاد

من یک فیلم روبات نیستم که هوشمندانه مسئله هویت و خودآگاهی را به چالش می کشد. داستان فیلم با یک کلاه ساده آغاز می شود ، اما به تدریج به یک بحران عمیق فلسفی تبدیل می شود. سوال اصلی فیلم این است: “چه چیزی ما را انسان می کند؟” آیا خاطرات و عواطف ما هویت ما یا چیزی فراتر از آن را تعیین می کند؟ در جریان کشف حقیقت خود ، لارا با مفاهیمی روبرو می شود که ماهیت وجودی وی را زیر سوال می برد. این فیلم آثار فلسفی داستان های علمی را به عنوان Blade Runner یادآوری می کند که مفهوم بشریت و خودآگاهی را بررسی می کند. Warmardam با استفاده از طنز سیاه و موقعیت های عجیب و غریب ، مخاطب را در یک سؤال عمیق درگیر می کند.

از لحاظ بصری ، این فیلم از رنگهای عالی و مینیمالیستی برای بهبود فضای غیر ضروری دستگاه لارا استفاده می کند. محیط های بسته و غیر ضروری محل کار آنها باعث می شود احساس به دام انداختن در یک سیستم از پیش تعیین شده. موسیقی همچنین نقش مهمی در این روایت دارد ، به خصوص تکرار آهنگ خزنده ، که بیانگر مفهوم نمادین از بیگانگی است و نه نوشیدن. این فیلمبرداری نیز کاملاً در خدمت روایت است ، به خصوص در صحنه هایی که لارا در بین افراد دیگر گم می شود.

یکی از موارد جالب این فیلم ، انتقاد آن از کنترل اجتماعی و از دست دادن استقلال است. شخصیت دانیل نمونه ای از افرادی است که فکر می کنند می توانند بر دیگران تسلط داشته باشند. او لارا را ایجاد می کند و تصور می کند که او قدرت زندگی دارد. این به مفهوم مالکیت در روابط انسانی و چالش هایی که به وجود می آورد اشاره دارد. سرانجام ، تصمیم لارا نشان می دهد که حتی در سخت ترین شرایط ، هر شخص حق دارد سرنوشت خود را انتخاب کند.

من یک روبات نیستم که با روایتی قوی ، شخصیت پردازی هوشمندانه و مضامین فلسفی به یک کار عمیق و بازتابی تبدیل شده است. این فیلم نشان می دهد که هویت چیزی فراتر از برنامه ریزی اجتماعی و بیولوژیکی و انسان است ، مهمتر از همه ، در توانایی انتخاب.