بازگشت ۲۰۲۴: یک اودیسه مدرن و انسانی

بازگشت ۲۰۲۴: یک اودیسه مدرن و انسانی

درباره کارگردان:

روبرتو پازولینی کارگردان ایتالیایی با نگاهی شاعرانه و مینیمالیستی برای فیلم هایی چون طبیعت بی جان و هیچ جای خاصی نیست او در آثارش به زیبایی رنج و سکوت می پردازد و توانسته داستان های انسانی را با عمق عاطفی به تصویر بکشد. پازولینی، نوه کارگردان افسانه ای لوچینو ویسکونتی، هنر خود را از ریشه های قوی سینمایی به ارث برده و روایت های کلاسیک را با رویکردی معاصر بازسازی می کند. در فیلم بازگشتنشان می دهد که چگونه می توان اسطوره ها را از پوسته افسانه ای آنها جدا کرد و به جوهره انسانی و روانی آنها رسید. دیدگاه پازولینی از ادیسه، قهرمانی شکست ناپذیر نیست، بلکه مردی شکسته و زخمی است که پس از دو دهه جنگ و سرگردانی در جستجوی صلح و معنا بازمی گردد. با استفاده از قاب های ساده و نور طبیعی، تصویری واضح و ملموس از بازگشت ویرانگر و آشفته ادیسه ارائه می کند.

بازیگران و نقش ها:

  • رالف فاینس مانند اودیسه، پادشاهی که شکسته و گیج از جنگ تروا بازمی گردد.
  • ژولیت بینوش مانند پنه لوپه، همسری وفادار که بین امید و ناامیدی گرفتار شده است.
  • چارلی پلامر در نقش تله ماکوس، پسری که پدرش را اسطوره می داند اما با حقیقت او روبرو می شود.
  • مروان کنزاری به عنوان آنتینوس، رهبر خواستگاران بی رحم پنه لوپه.
  • کلودیو سانتاماریا مانند Omaeus، یک دامدار خوک وفادار به اودیسه.
  • آنجلا مولینا مانند Eurycleia، دختری که راز اودیسه را کشف می کند.

بررسی کنید

فیلم بازگشت این اقتباس جسورانه از بخش های پایانی ادیسه هومر است. پازولینی عناصر ماوراء طبیعی و اسطوره ای را رها کرده و داستان را به تجربه ای انسانی و ملموس تبدیل کرده است. این رویکرد باعث می شود که مخاطب به جای یک قهرمان افسانه ای، با مرد جنگ زده ای که به خانه برمی گردد همدلی کند. حذف خدایان و هیولاها فضایی برای رفع زخم های روانی و اجتماعی باز می گذارد.

فیلم به جای روایتی تکه تکه از سفرهای دریایی، بر بازگشت اودیسه به خانه و رویارویی او با گذشته تمرکز دارد. این تصمیم هوشمندانه داستان را شخصی تر و احساسی تر می کند. اما همین سادگی گاهی فیلم را بسیار کند و سنگین می کند، به خصوص در قسمت هایی که درگیری های درونی شخصیت ها به تصویر کشیده می شود.

فیلم با استفاده از لوکیشن های طبیعی در یونان و ایتالیا فضایی خاکی و ملموس را خلق کرده است. نور ملایم و رنگ های خاکی فضایی مینیمالیست و شاعرانه به فیلم بخشیده است. خانه ویران شده ادیسه و قصری که خواستگاران آن را اشغال کرده اند، نماد زوال و هرج و مرج است. این فضاها به انتقال احساس ناامیدی و فروپاشی کمک می کند.

رالف فاینس شاهکاری را در نقش اودیسه ارائه می دهد. او مردی است که با جراحات جسمی و روحی از جنگ بازگشته و در هر حرکت خود احساس گناه و شکست می دهد. ژولیت بینوش عمق احساسی شخصیت خود را با سکوت ها و نگاه های معنادار در نقش پنه لوپه به تصویر می کشد. رابطه پیچیده آنها که بین عشق و خشم در نوسان است، قلب فیلم است.

موسیقی ریچل پورتمن با ملودی های آرام و دردناکی فضای فیلم را همراهی می کند. تدوین توسط دیوید چاراپ با سرعتی آهسته بر تردیدها و لحظات تنش شخصیت ها تاکید می کند. این دو عنصر فیلم را به تجربه ای شاعرانه تبدیل کرده است که صبر و تامل می طلبد.

فیلم به جای تمرکز بر نبردهای فیزیکی، به چالش های روحی و خانوادگی می پردازد. تلماخوس، پسر اودیسه، پدری را می بیند که قهرمان نیست، بلکه مردی شکسته است. پنه لوپه نیز بین عشق به شوهرش و نفرت از خیانت ناخواسته او به خانه سرگردان است. این پیچیدگی ها فیلم را به اثری معاصر و مرتبط با زندگی معاصر تبدیل کرده است.

اوبرتو پازولینی اوج فیلم را با بازسازی صحنه معروفی که در آن اودیسه به خواستگارها شلیک می کند، ارائه می دهد. با خشونت کنترل شده و واقع بینانه، این صحنه از کلیشه های اکشن فاصله می گیرد. در عین حال پایان خونین فیلم و قتل خواستگارها مخاطب را در موقعیتی مبهم بین رضایت و وحشت قرار می دهد.

این فیلم در سایت های منتقدان نقدهای متفاوتی دریافت کرده است. برخی از منتقدان آن را اثری شاعرانه و احساسی دانسته‌اند و برخی دیگر از کندی آن و حذف عناصر اسطوره‌ای انتقاد کرده‌اند. بازی فاینس و بینوش به عنوان نقطه قوت اصلی فیلم مورد تحسین قرار گرفته است.

بازگشت ۲۰۲۴: یک اودیسه مدرن و انسانی


داستان فیلم بازگشت (بازگشت 2024) – هشدار اسپویل

اودیسه، پادشاه افسانه ای ایتاکا، پس از بیست سال جنگ و سرگردانی در دریاها، مردی شکسته و زخمی را به زادگاهش باز می گرداند. او که از امواج به خشکی پرتاب می شود، بدون لباس و نشانی از عظمت گذشته، ناشناخته و رنج بر خاک سرزمینش قدم می گذارد. در حالی که خاطرات جنگ تروا و سال ها سرگردانی هنوز در ذهن او زنده است، او باید با واقعیت تلخ زمان حال روبرو شود. همسر او پنه لوپه در قصر توسط افرادی که به دنبال تاج و تخت او هستند محاصره می شود. پسر او، تلماچوس، که هرگز پدرش را نشناخت، در معرض خطر قتل توسط کسانی است که او را مانعی برای قدرت خود می‌دانند. اودیسه برای اولین بار با چوپانی به نام اومئوس ملاقات می کند که بدون اینکه هویتش را بداند از او محافظت می کند. او در سکوت و ترس از شناخته شدن تصمیم می گیرد به دقت وضعیت خانه و خانواده اش را زیر نظر بگیرد.

پنه لوپه در قصر با فشار خواستگارانش برای انتخاب شوهر جدید روبرو می شود، اما با نیرنگی حیله گر وقت می خرد. او قول می‌دهد که وقتی لباس خاکسپاری پدرشوهرش را ببافد ازدواج کند، اما هر شب بخشی از پارچه را باز می‌کند تا این روند طولانی‌تر شود. خواستگاران به رفتار خود ادامه می دهند و از قدرت خود سوء استفاده می کنند. در این میان تله ماکوس به عنوان وارث قانونی تاج و تخت مورد تعقیب آنها قرار گرفته و جانش در خطر است. پنه لوپه همچنین بین احساس وظیفه، عشقش به همسر از دست رفته اش و فشار فزاینده برای تسلیم شدن درگیر است. او نمی داند که اودیسه زنده است یا مرده و این ابهام او را در حالتی شکننده قرار داده است.

اودیسه که به شکل یک سرباز پیر فقیر مبدل شده است، برای ارزیابی وضعیت به کاخ نفوذ می کند. او مورد تحقیر و توهین خواستگاران قرار می گیرد، اما با آرامش و حوصله نقشه ای می اندیشد تا قدرت خود را به دست آورد. سگ وفادارش تنها کسی است که او را می شناسد و حضور صاحبش را در سکوت قبل از مرگ تایید می کند. Euryclea چرخاننده نیز او را در صحنه ای متحرک با دیدن زخمی کهنه روی پای او در حین شستن پاهایش می شناسد. با این حال اودیسه او را مجبور می کند که سکوت کند تا نقشه اش فاش نشود. او همچنین با پسرش Telemachus روبرو می شود و هویت خود را برای او فاش می کند. اما تله ماکوس در ابتدا از او ناامید می شود و پدرش را به خاطر ترک خانواده برای مدت طولانی سرزنش می کند.

اودیسه و تله ماکوس با کمک چند خدمتکار وفادار خود را برای نبرد نهایی آماده می کنند. برای به تأخیر انداختن ازدواج، پنه لوپه مسابقه ای ترتیب می دهد که در آن خواستگارها باید کمان اودیسه را بکشند و یک تیر از حلقه های چندین تبر پرتاب کنند. هیچ یک از خواستگاران قادر به انجام این کار نیستند، اما اودیسه که هنوز هویت خود را پنهان می کند، قدم به جلو می گذارد و در آزمون پیروز می شود. او پس از این پیروزی هویت خود را فاش می کند و با پرتاب تیر از خواستگاران انتقام می گیرد. این صحنه با خشونت خام و واقع گرایانه اجرا می شود و تصویری تلخ از عدالت خونین را ارائه می دهد. خواستگاران یکی یکی کشته می شوند و صحنه هرج و مرج و انتقام به وجود می آید.

با پایان کشتار، آرامشی تلخ در کاخ حکمفرماست، اما زخمی که سالها دوری و خیانت به جا گذاشته هنوز باقی است. پنه لوپه که از خشونت شوهرش وحشت زده شده، بین بخشش و گناه در نوسان است. او از اودیسه می خواهد که گذشته را فراموش کند، اما اودیسه اصرار دارد که برای حرکت به جلو، ابتدا باید گذشته را به خاطر بسپارند. آنها در اتاقی مخفی به نقطه شروع باز می گردند، با تختی که از اوقات خوششان باقی مانده است. این تخت نماد ازدواج شما و خاطراتی است که شما را به هم پیوند می دهد. اودیسه و پنه لوپه در سکوت سنگین به آینده فکر می کنند. آینده را باید بر ویرانه های گذشته ساخت.

با وجود پیروزی پدرش، تله ماکوس تصمیم می گیرد ایتاکا را ترک کند و برای یافتن هویت و سرنوشت خود به سفر برود. خسته از سایه سنگین پدر، به دنبال استقلال و راهی متفاوت است. این تصمیم نشان می دهد که داستان نسل آینده با سفرها و چالش های جدید ادامه خواهد یافت. اودیسه با نگاهی به قایق بادبانی پسرش به درون نگریسته و با تلخی متوجه می شود که بازگشت او به خانه پایان همه چیز نیست.

در پایان فیلم، تصویری از خون شسته شده در ظرف آب و سپس ناپدید شدن کشتی تله ماکوس در دریا، داستان را با تلخی و امید به پایان می رساند. این تصاویر نمادی از تطهیر، گذر زمان و آغاز فصل جدیدی از زندگی است. با این پایان باز، فیلم به بیننده اجازه می دهد تا در مورد معنای بازگشت، تغییر و خاطراتی که ما را شکل می دهد فکر کند. بازگشتداستان مردی است که پس از جنگ با گذشته و حال خود روبرو می شود و در این راه مفهوم خانه و هویت را بازتعریف می کند.


این مقالات را نیز بخوانید