در این گزارش خواندنی و جالب با برخی از بازی های محبوب ناصرالدین شاه قاجار آشنا می شوید.
به گزارش صبحگاهی به نقل از همشهری آنلاین، یکی از بهترین گزینه ها برای با هم بودن، انتخاب چند بازی گروهی مهیج است که همه را شاد می کند و بلند بلند می خنداند و فقط با صدای خرخر بزرگترها متوجه می شویم که چیزی تا طلوع آفتاب نمانده است!
لطفا این گزارش را با دقت و معقول بخوانید تا قند دلتان آب شود! اگر نه، پیشنهاد می کنم این بازی را فقط یک بار با خانواده و دوستان خود انجام دهید تا ببینید نتیجه چیست. قول می دهم لذت ببرید.
بیشتر بخوانید: عکس واقعی جوانی همسر اول ناصرالدین شاه
خروس جنگی
قبل از بازی، بازیکنان بدن خود را گرم می کنند. سپس با هر چه دارند دایره ای به قطر 2 متر روی زمین می کشند.
حالا بازی شروع می شود و 2 نفر یکی از این گروه و دیگری از گروه مقابل به وسط دایره می آیند و با دست روی سینه و یک پا بالا رفته شروع به حمله به حریف می کنند.
هر 2 نفر آنقدر به شانه های یکدیگر ضربه می زنند که یکی از آنها از دایره خارج شود یا تعادلش به هم بخورد به طوری که پایش به زمین بیفتد.
این بازی با تعداد بازیکنان در 2 گروه ادامه می یابد تا همه دوستان به وسط دایره بیایند. در پایان، هر گروهی که بیشترین برد را داشته باشد، برنده بازی است.
نام روی پیشانی
بازی اسم روی پیشانی مثل 20 سوال خودمان است. این همان بازی ای است که نقی و خانواده اش در سریال «پایتخت» با بابا پنجعلی بازی می کردند و خیلی خندیدند.
در این بازی شما کلمه ای را روی کاغذ می نویسید و روی پیشانی یکی از اعضا می چسبانید. آن شخص بدون اینکه بداند از همه جا سوال می پرسد تا اینکه کلمه ای که روی پیشانی اش نوشته شده را حدس می زند و کشف می کند.
بازی زمانی به پایان می رسد که همه نامشان مشخص شود و همه بتوانند نام آنها را حدس بزنند. توصیه می کنم از کلمات خنده دار مربوط به شخص استفاده کنید.
بازی جاسوسی
این بازی برای بزرگسالان بسیار جذاب است و کمی شبیه به بازی مافیا و پدرخوانده است. ابتدا باید کاغذهای کوچکی را به تعداد اعضا برش دهید و روی یکی از آنها علامت بزنید. سپس همه را تا کنید و هر عضو یکی از کاغذها را برمی دارد. هر کس کاغذ علامت گذاری شده را بگیرد جاسوس است.
بدون اینکه حرفی بزند سعی کند به چشمان یکی از اعضا نگاه کند و بدون اینکه بقیه متوجه شوند چشمک بزند. این فلش کشنده است و بلافاصله پس از آن فردی که فلش را دیده مرده محسوب می شود و باید از بازی خارج شود.
بقیه باید در چشمان یکدیگر نگاه کنند و جاسوس ناشناس را بدون پلک زدن شناسایی و افشا کنند.
باغ وحش
Zoo یک بازی نفس گیر است. به همین دلیل است که به قول معروف باید یک نفس طولانی داشته باشید. در باغ وحش اعضای خانواده به 2 گروه تقسیم می شوند. گروه اول بازیکنی را به سمت گروه دیگر می فرستد و در حالی که کلمه Zo را می گوید به گروه دیگر نزدیک می شود.
اگر به یکی از اعضا دست بزند، باید بازی را ترک کند، اما اگر نفسش بند بیاید و نتواند به گروه خودش برگردد، اسیر گروه مقابل می شود.
راه دیگر برای خارج کردن Zoe از بازی این است که اعضای طرف حمله به سمت او رفته و بدون اینکه اجازه دهند او آنها را لمس کند، او را بگیرند.
این بازی در استان گیلان «شیرین دودو»، در خراسان، گلستان، مازندران و گلپایگان «باغ وحش» و در خوزستان بازی «SHTT» نام دارد.
شاه، دزد، وزیر
این بازی معمولا با 4 نفر انجام می شود. ابتدا باید 4 تکه کاغذ تهیه کنید و روی هر کدام عبارت پادشاه، وزیر، جلاد و دزد را بنویسید.
سپس کاغذها را به همین ترتیب از وسط تا کنید تا نوشته داخل آن مشخص نباشد. سپس هر بازیکن یک تکه کاغذ می گیرد. وقتی همه از موقعیت خود آگاه باشند، کسی جز پادشاه نام او را فاش نمی کند.
شاه رو به دیگران می کند و می گوید: وزیر من کیست؟ سپس وزیر با نشان دادن کاغذ خود را به شاه معرفی می کند. بعد شاه می گوید: دزد را از بین این 2 نفر پیدا کن. صحنه حساس بازی اینجاست، چون وزیر باید از بین 2 نفر باقیمانده دزد را پیدا کند، سخت است.
دو راه برای انتخاب دزد توسط وزیر وجود دارد. اگر حدس وزیر درست باشد که شاه دستور شکنجه می دهد و جلاد دزد خوش شانس را شکنجه می دهد.
اما اگر حدس وزیر اشتباه بود، جلاد سریع به وزیر می گوید: چرا به جلاد توهین کردی؟ و سپس شاه برای مجازات جلاد، وزیر، شکنجه می گوید.
شکنجه معمولاً دردناک است، مانند سیبیل آتشین یا نشستن و پاشو. معمولا هر دور بازی از توزیع کاغذ تا تنبیه چند دقیقه بیشتر طول نمی کشد.
شاه قاجار «سبیل آتشین» بازی کرد!
خاطرات ناصرالدین شاه، یکشنبه یازدهم شهریور 1245: صبح برخاستم، پیراهنم را در حمام عوض کردم، سوار اسب یوغون شدم و رفتم.
از جاده چشمه بالا رفت، زیر گردن مرجکنو، جاده شکار، [به]من ناهار خوردم. چند کتاب فرانسوی خواندم. یحیی خان، میرزا علی نقی، نوری، محقق، محمدعلی خان فرزند بهاءالملک و… [و]آقا علی بودند.
بعد از ناهار سوار شدیم. مستقیم رفتیم برای منظره یخچال. سیاچی [و]گربه ها هم بودند. وی فرزند آقای رجب تلخه بود. میرشکار و… بودند.
گفت: زیر شکار است، در یخچال هم هست، اول از اینها بگذر و بعد از یخچال. من راضی نبودم. بالاخره در سنگچین نشستم. باقر رفت پایین. شکارها بالا نرفتند پایین رفتند. باد سردی می وزید. سپس به سمت معدن یخ رفتم.
پیاده، سواره، به سختی. اینجا هم که نشستم موسی داد می زد و داد می زد، قبل از ما آمده بودند و رفته بودند. وقتی رفتیم چیزی نبود. برگشتم، نشستیم در توچال قدیر، جواب های کرمان را خواندیم و آدم دبیر را به راه فرستادیم.
هوا خیلی خیلی سرد بود. کمی هندوانه خوردیم و چای خوردیم. اومدیم پایین تا بریم خونه عصر به خانه رسیدیم. خیلی خسته نبودیم. عصر روال همیشگی انجام شد، مدتی با خانم ها و… نشستن روی زمین و بازی تنیس. [بازی شاه و وزیر]ما انجام دادیم.
گربه ها بودند. داشتند موسیقی می زدند، بچه های برده بودند و… بعد از شام هم غرق شد. طولانی [و]یحیی خان و… آمدند. چند کلمه نوشتم، خوابیدم.
نوشته بازی عجیب و غریب مورد علاقه ناصرالدین شاه اولین بار در صبح. ظاهر شد.
ارسال نقد و بررسی