بازیگرها؛ در سال اول سلطنت احمدشاه قاجار دختری در یکی از روستاهای شمالی قاهره متولد شد که چند دهه بعد به نماد مصر تبدیل شد.
«ستاره شرقی» یا «هرم چهارم مصر» از دیگر صفاتی بود که به او لقب دادند. صحبت از فاطمه البلتاجی (متوفی 14 بهمن 1353) است که بعدها با نام هنری «ام کلثوم» دنیای آواز جهان عرب را تکان داد. او در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش ابراهیم مؤذن روستای محل تولد او بود.
به گزارش خبرآنلاین، فاطمه ۱۳ سال بیشتر نداشت که نزد پدرش به خواندن متون مذهبی و اشعار عرفانی پرداخت. در این زمان بنا به توصیه پدرش مانند پسران بادیه نشین لباس می پوشید تا از حساسیت به آواز دختر جلوگیری کند.
در این زمان بود که صدای منحصر به فرد او توسط اساتید فنی مانند شیخ ابوالعلاء محمد و شیخ زکریای احمد شناخته شد. سرانجام در سال 1923 روستا را ترک کرد و به قاهره رفت تا با شیخ ابوالعلاء که از دوستان پدرش نیز بود و از موسیقی دانان مشهور مصری آن زمان بود ملاقات کند. در این ایام به خوانندگی پرداخت و ترانه های زیادی از خود به جای گذاشت.
ام کلثوم که از ۱۳ سالگی تا ۷۳ سالگی به خوانندگی ادامه داد، هم آهنگ های عاشقانه و هم کلاسیک و مذهبی می خواند. «القلب یشکه کل جمیل» یکی از معروف ترین سرودهای مذهبی اوست که تقریباً همه ساله در موسم حج از رادیوهای عربی بارها و بارها پخش می شود.
او را می توان یکی از مشهورترین و محبوب ترین خوانندگان جهان عرب نامید. هنگامی که در 3 فوریه 1975 [۱۴ بهمن ۱۳۵۳] او در قاهره درگذشت، بیش از 4 میلیون نفر از هوادارانش در مراسم تشییع او شرکت کردند که برخی از آنها مقامات دولتی بودند.
در آذرماه 1329 یکی از روزنامه نگاران ایرانی موفق به گفت و گو با این خواننده مشهور مصری شد. این خبرنگار خوش شانس، سید محمد بطحایی، سردبیر هفته نامه «زبان ایران و هند» بود که به دو زبان فارسی و انگلیسی در بمبئی منتشر می شد.
بطحایی که به دعوت ملک عبدالله پادشاه اردن به آن کشور سفر کرده بود، در بازگشت از سوریه، لبنان، ترکیه و مصر دیدن کرد و در همان سفر مصاحبه خود را با ام کلثوم انجام داد. در ادامه شرح این گفتگو را که در 25 دی 1329 در مجله «خواندنی ها» منتشر شده است، می خوانید:
ساعت ده صبح بود که به خیابان «الزملک» رسیدم. گارسونی را دیدیم که نزدیک در ورودی خانه ام کلثوم منتظر من بود.
از تاکسی پیاده شدم و با دوربینم از ویلایش عکس گرفتم. در این هنگام م.کلثوم جلوی درب سالن پذیرایی خود به گرمی از من پذیرایی کرد. لبخند از لبانش پاک نمی شد. مرا به پذیرایی برد، از تواضع و مهربانی او بسیار خوشحال و خندان بودم.
بعد از خوردن چای و شیرینی از او پرسیدم چون وقت کم است و نمی خواهم مزاحم شوم و صفحات مجله خندانی ها برای مطالب طولانی جای کافی ندارد اگر اجازه بدهید بپرسم. شما چند سوال کوتاه گفت من با کمال میل آماده ام…
از چه تاریخی خود را برای کارهای مرتبط با سینما و سینما آماده کردید؟
از سال 35 وارد این صنعت شدم و در فیلم های «وداد لنشید العمل»، «آیده دانی» و «سلام» و اخیراً «فاطمه» شرکت کردم.
آیا می خواهید به ایران سفر کنید؟
من با تمام وجود خواهم رفت و مدتهاست آرزوی سفر به ایران را داشتم. انشالله در عروسی اعلیحضرت شاه ایران به ایران خواهم آمد.
میشه بگی چند سالته؟
(خندید و گفت) تو فکر می کنی من هم مثل همه خانم ها سنم را کم می کنم، اما نه، من 40 سال دارم.
سطح تحصیلات شما چقدر است؟
تحصیلاتم دینی است و قرآن را کاملا حفظ کرده ام. من در خانه با پدرم درس می خواندم.
در عروسی شاه ایران و خانم فوزیه شرکت کردید؟
بله، ملکه نازلی هم علاقه داشت مرا به ایران ببرد، اما موانعی وجود داشت که مانع رفتن من شد.
پیشرفت شما از کجا شروع شد؟
از سال 1924 شروع شد و من با کمک پدرم موسیقی را یاد گرفتم چون صدای خوبی داشت.
کجا متولد شدی
من در یکی از روستاهای قاهره به نام «تمای الزهیره» به دنیا آمدم و تا چهارده سالگی در آنجا بودم…
چند فرزند از پدرت باقی مانده است؟
سه فرزند، دو دختر، یکی من و دیگری اسیره و یک پسر خلیق.
می توانید عکسی از خود به دوستان ایرانی خود بدهید.
پس از دریافت عکس از او خداحافظی کردم، اما چند روز بعد برایم کارت دعوت فرستاد و از من برای شرکت در جشن جمعیت هلال احمر مصر دعوت کرد که از ساعت ده شب آغاز شد و تا سه بعد از آن ادامه داشت. نیمه شب در این جشن که چند هزار نفر از هواداران ام کلثوم حضور داشتند با او مانند یک پیامبر رفتار کردند و همه برای عکس گرفتن با ام کلثوم از دیگران پیشی گرفتند.
ارسال نقد و بررسی