حاشیه های ایجاد شده توسط سری Tasian فرصت کمتری برای نقد داشتند و بیشتر داوری ها در آن متمرکز شده اند یا مجوز سریال ندارند. با انتشار قسمت چهارم “Tasian” به نظر می رسد که مشکلات صدور مجوز سریال برطرف شده است و اکنون سریال Tina Pakravan با کاهش لبه قابل بررسی است.
پشت سر هم سایر کارگردانان زن
به گفته روزنامه جوان ؛ تا به امروز ، Pakravan سه فیلم سینمایی از جمله Tasian ، دو سری برای شبکه سینمای خانگی را کارگردانی کرده است و با نگاهی به این پنج اثر ، برخی از حرفه وی به دست می آید. پاکراوان در اوایل دهه 1980 با فیلمساز فیلمبرداری را آغاز کرد و برخلاف فیلمسازان زن نسل جدید سینمای ایران ، مانند پناهندگان نرگس ابیار و آیدا ، فیلم های او کمتر رایج شده اند.
پناهندگان و پناهندگان مانند پاکراوان در اوایل دهه 1980 اولین فیلم های خود را در سینما کارگردانی کردند ، اما برخلاف وی ، آنها توانستند خیلی زود با اولین فیلم های خود آنها را به عنوان کارگردان معرفی کنند. ابیار با دومین فیلم “شیار 2” در سال 2 و اولین فیلم پناهنده خود با Nahid در سال 2 ، به عنوان فیلمسازان کاربولد ، اولین قدم های خود را بسیار محکم برداشت.
پاکراوان با “خانم” نتوانست فیلم و نام خود را در بین فیلمسازان بسازد و پشت آبیاری و پناهنده قرار گرفت. تینا پاکراوان با فیلم های بعدی خود با عنوان “نیمه شب” و “لس آنجلس تهران” موفق نشد تا تصمیم بگیرند سریال سازی را در شبکه سینمای خانگی تجربه کنند.
اشکال اصلی فیلم های پاکراوان برای فیلمنامه های ضعیف ، تلاش زیادی برای ایجاد بار عاطفی و سطحی بودن وقایع و شخصیت ها بود. هر سه فیلم کارگردان فیلمنامه های ضعیف و ضعیفی داشتند و نمی توانند بر مخاطبان آنها تأثیر بگذارند.
با این پیش زمینه و تجربه ، پاکراوان به شبکه سینمای خانگی آمد و همان نقاط ضعف و نقص فیلم های سینمایی خود را با خود به همراه آورد. اگرچه این کارگردان تلاش زیادی کرده بود تا خاتون را به یک سریال خوب ساخته شود ، اما ضعف های سریال بیش از حد در شخصیت پردازی و داستان پردازی باعث شد که پس از چند قسمت از ریتم و نفس ، خاتون سقوط کند. پاکراوان در پایان جنگ جهانی دوم تلاش کرده است نمایش خوبی از وقایع و وقایع مربوط به اشغال ایران را ارائه دهد ، اما پرداخت ناقص و ضعیف او به داستان و شخصیت ها اجازه نمی داد که خاتون به یک سریال ماندگار و مؤثر تبدیل شود.
رفتن به سمت احساسات گرایی خرج شده
پاکراوان ، که هیچ نگرانی در مورد پیدا کردن تهیه کننده ندارد ، نگران تهیه کننده نبوده است ، بدون اینکه نقاط ضعف قابل مشاهده خود را در فیلم و سریال سازی از بین ببرد ، و اگر حاشیه عدم وجود مجوز سریال جسورانه زیاد نبود ، احتمالاً ما انتقاد منفی بیشتری می دیدیم.
حاشیه ها مانند ماسک جلوی سریال بودند تا نقص و ضعف “تاسیایی” را در فیلمنامه کمتر کند. پاکراوان علاقه مند به احساسات گرایی و فضاهای عاشقانه است و معمولاً آنقدر غافلگیر کننده است که تأثیر آن از سانتیمتر بودن شدید برخوردار است.
متداول ترین موجود در چهار قسمت “Tasian” همان احساسات سریال افراطی است که برای مخاطب باورپذیر نیست. رویدادهای سریال در سال 6 به پایان رسیده است ، و در اینجا پاکراوان تمرکز اصلی خود را در شبیه سازی فضای سریال برای آن سالها متمرکز کرده و از کیفیت فیلمنامه غافل شده است.
شخصیت امیر با بازی هوتان شکیبا از همان قسمت اول ، با نگاهی به عاشق شیرین Mahsa Hejazi ، و از این پس ، درام داستان بر اساس این عشق و عشق ساخته شده است. روشی که امیر عاشق می شود و تعقیب بی وقفه او یک شکل مصنوعی و گاه به گاه است و برای مخاطبان باورنکردنی است.
در سه قسمت اول این سریال ، امیر را می بینیم که دائماً روز و شب شیرین را در خیابان و دانشگاه دنبال می کند. به جای تعمیق داستان ، فیلمساز فقط با ظاهر و فرار ، شخصیت عشق شخصیت سریال خود را نشان داد. این شکل از داستان پردازی به معنای ساده ترین راه ممکن و همیشه ساده ترین راه برای گفتن است.
در ساخت فیلم و سریال ، این یک کارگردان برنده است که داستان آن لایه بندی و تراز شده است و می تواند به جای تصاویر و چشمان مستقیم ، کلمه و معنی خود را در لایه های پایین قرار دهد. مدیرانی که روی سطح کار کرده اند و به نظر می رسد تمام توجه آنها کمتر مشارکت داشته است.
در منطق درام ، عمل و واکنش شخصیت ها باید منطقی باشد و همه چیز برای نشان دادن احساسات و عشق این است که در پرتگاه سطحی قرار بگیرند. در طی چند قسمت از این سریال ، شخصیت مردی را می بینیم که بدون اینکه فیلمساز به درستی در حال تعقیب و گریز در اطراف محبوب باشد ، به درستی او را با مخاطبان خود معرفی کرده و مقدمه ای را برای کار خود به ارمغان می آورد.
از قضا ، نقش هوتان شکیبا در نقش امیر به حدی بد شده است که آثار باستانی حرکات شخصیت را دو برابر کرده است. همچنین ، انجام کارهای احمقانه برای به دست آوردن عاشق آنقدر بد و بد شده است که نمونه او را در فیلم های فارسی پنج سال پیش دیده بودیم.
سطحی
پیوستن امیر به ساواک به درستی پردازش نشده است و بدتر از آن حرکات و واکنش های وی در طول مأموریت است. امیر به طور ناگهانی خود را در وسط مأموریت خود در بین دانش آموزان قرار می دهد تا زندگی محبوب را نجات دهد ، به عنوان مثال ، و به طرز عجیبی ، هیچ مجازاتی برای این امر وجود ندارد! باز هم ، برجسته ترین آن صحنه به دور از تخیل و منطق بازجویی نیست. بر اساس کدام منطق صحنه بازجویی به صحنه عشق و عشق تبدیل می شود؟ این یک شکل هندی در یک داستان تاریخی است!
ضعف اصلی “Tassian” به درستی مشخص نمی شود و منطق شخصیت ها را در متن داستان ایجاد نمی کند. هیچ یک از شخصیت های سریال که به عنوان مثال ، طیف خاصی از جامعه را نشان می دهند ، خوب و عمیقاً پردازش نشده اند. در این سریال ، نه ساواکی ، هیچ کارخانه و دانشجویان و بازاریابان و مؤمن آن مشخص نمی شوند و همه روی سطح حرکت می کنند.
برتری و ساده سازی در داستان پردازی و پردازش شخصیت ضعف بزرگی برای “Tassian” است. پاکراوان در تجربیات قبلی خود نشان داده است که نوشتن و جابجایی داستان عمیق نیست و بیشتر علاقه مند به بازسازی صحنه ها و توجه به جزئیاتی مانند لباس و طراحی صحنه است. با توجه به این موضوع ، ممکن است در مورد پیشینه پاکراوان در بحث مدیر بودن باشد.
پاکراوان برای پیشرفت و جهش در کار خود باید حضور نویسندگان دیگر باشد. اگر او هنوز هم علاقه مند به سنارییر باشد و خود کارگردان باشد ، آثار دیگر او مانند خاتون و تاسیان آثار سطحی خواهند بود که پس از مدتی فراموش می شوند.
ارسال نقد و بررسی