چگونه در عصر هوش مصنوعی از کاربر عادی به کاربر متخصص می‌توان تبدیل شد؟ | بازیگرها

چگونه در عصر هوش مصنوعی از کاربر عادی به کاربر متخصص می‌توان تبدیل شد؟ | بازیگرها

اگر چند سال پیش در یک جمع دوستانه از اینترنت حرفی زده می‌شد، بیشتر آدم‌ها خود را کاربر عادی می‌دانستند. کاربران فقط مصرف‌کننده بودند، چند سایت خبری را دنبال می‌کردند و در شبکه‌های اجتماعی سرگرم می‌شدند. اما امروز، در میان همین کاربران معمولی، گروهی پدید آمده‌اند که نه عنوان دانشگاهی دارند و نه آموزش رسمی دیده‌اند، اما توانسته‌اند در حوزه دیجیتال، به مهارت‌هایی دست پیدا کنند که تا چند سال پیش فقط متخصصان فناوری از آن برخوردار بودند. این تغییر آرام اما عمیق، شباهتی به تغییرات محیطی دارد؛ جایی که برخی موجودات به دلیل کنجکاوی بیشتر یا تلاش برای سازگاری، مسیر متفاوتی طی می‌کنند. در دنیای امروز نیز برخی کاربران از میان انبوه محتوا گذر می‌کنند، ابزارها را آزمایش می‌کنند، شکست می‌خورند، دوباره یاد می‌گیرند و در نهایت به توانایی‌هایی می‌رسند که جایگاهی تازه برای آنها می‌سازد.

این پدیده تنها نتیجه پیشرفت تکنولوژی نیست بلکه حاصل رفتاری است که کاربران با آن تکنولوژی دارند. فردی که روزی فقط اخبار را می‌خواند، اکنون با استفاده از چند سرویس هوش مصنوعی، عکس‌های قدیمی را بازسازی می‌کند، ویدئوهای کوتاه می‌سازد، یا محتوای متنی پیچیده را بازآفرینی می‌کند. در نقطه مقابل، افرادی هستند که همچنان با اینترنت مانند گذشته رفتار می‌کنند و از تغییرات عمیق عصر دیجیتال دور می‌مانند. این شکاف، نسل تازه‌ای از کاربران را شکل داده که در سطح جهان مشترک است؛ کاربرانی که بدون عنوان رسمی، مهارت‌هایی اندوخته‌اند که آنها را در طبقه جدیدی از مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان دیجیتال قرار می‌دهد.

این پرسش اکنون مطرح است که چه چیز باعث می‌شود برخی کاربران به چنین تخصصی برسند و برخی دیگر همچنان در سطح مصرف باقی بمانند؟ آیا این مسیر قابل یادگیری است یا فقط نتیجه کنجکاوی فردی است؟ و مهم‌تر از همه، در جهانی که هوش مصنوعی نقش پررنگ‌تری می‌گیرد، آینده این «کاربران متخصص» چه خواهد بود؟

۱ – تغییر تاریخی از مصرف‌کننده صرف به کاربر ماهر؛ اینترنتی که دیگر ساده نیست

در دهه‌های ابتدایی اینترنت، نقش کاربران روشن بود. بیشتر مردم تنها مصرف‌کننده محتوا بودند و آنچه تولید می‌شد در اختیار گروه کوچکی از وبلاگ‌نویسان، مدیران سایت‌ها و متخصصان فناوری قرار داشت. اما اینترنت امروز ساختار دیگری دارد. ابزارهای تعاملی، پلتفرم‌های اجتماعی و مدل‌های تولید محتوا بر پایه الگوریتم‌ها سبب شده‌اند مرز میان مصرف‌کننده و تولیدکننده کمرنگ شود. هر کاربر، حتی بدون تخصص، می‌تواند محتوایی بسازد که توسط هزاران نفر دیده شود یا حتی بخشی از جریان فرهنگی روزمره شود.

این تحول باعث شده سطح توقع از کاربران نیز تغییر کند. آنان دیگر فقط خواننده نیستند بلکه بخشی از اکوسیستم در حال تولید محتوا هستند. برخی از کاربران این فرصت را دریافته‌اند و توانسته‌اند با تکیه بر مهارت‌های اکتسابی، جایگاهی جدید برای خود بسازند. این گروه با ابزارهای مختلف کار می‌کند، محتوا را تحلیل می‌کند، منابع مختلف را ترکیب می‌کند و در نهایت محصولی ارائه می‌دهد که با استانداردهای حرفه‌ای همخوانی دارد. تفاوت اصلی این گروه با کاربران عادی در دو ویژگی نهفته است؛ توانایی فیلتر کردن محتوا و توانایی تولید نسخه‌ای بهتر از آنچه دریافت می‌کنند.

اما این تغییر صرفاً تکنولوژیک نیست بلکه رفتاری است. اینترنت فضای عادت‌ساز است. کاربری که تنها اسکرول می‌کند در همان سطح باقی می‌ماند اما کاربری که به کنجکاوی میدان می‌دهد، وارد لایه‌های پنهان‌تر و تخصصی‌تر می‌شود. آنان ابزارها را تجربه می‌کنند، منابع جدید پیدا می‌کنند و به تدریج در مسیر تخصص دیجیتال قرار می‌گیرند، مسیری که نه به مدرک نیاز دارد و نه به کلاس رسمی.

۲ – کاربران منظم و باسواد رسانه‌ای؛ نسلی که پیش از همه سازوکار اینترنت را فهمید

پیش از ظهور هوش مصنوعی، گروهی از کاربران وجود داشتند که با اصول نظم، فیلتر کردن محتوا و مدیریت ورودی اطلاعات آشنا بودند. آنان از فناوری‌های پیشرفته زمان خود مانند فیدخوان‌ها، آر اس اس فید (RSS Feed) و سرویس‌هایی برای ذخیره و دسته‌بندی محتواهایی مثل پاکت (Pocket) استفاده می‌کردند. این کاربران مصرف‌کننده بودند اما مصرف‌کننده‌ای نظام‌مند. آنها می‌دانستند چگونه از هجوم خبری عبور کنند و چگونه محتوای ارزشمند را از میان انبوه اطلاعات تشخیص دهند.

این گروه نقش مهمی در تکامل مهارت‌های دیجیتال امروز دارد. سواد رسانه‌ای آنها به درک بهتر الگوریتم‌ها، شناخت منابع معتبر و ترکیب محتوا کمک کرد. این توانایی همان چیزی است که در عصر هوش مصنوعی ارزشمندتر شده. زیرا کسی که سال‌ها عادت داشته ورودی ذهنش را فیلتر کند، اکنون بهتر از دیگران می‌داند چگونه از مدل‌های زبانی، موتورهای جست‌وجوی پیشرفته یا ابزارهای تحلیل محتوا استفاده کند.

این لایه از کاربران، پیشگامان نامرئی اینترنت بودند. آنان یاد گرفتند چگونه جریان اطلاعات را مدیریت کنند و بر خلاف بسیاری از کاربران که صرفاً ناظر سطحی بودند، توانستند شبکه‌ای از منابع را بسازند. همین شبکه اکنون بنیانی است که رشد مهارت‌های دیجیتال پیچیده‌تر را پشتیبانی می‌کند. کاربران امروز که در استفاده از چند ابزار هوش مصنوعی به مهارت رسیده‌اند، عملاً ادامه همین مسیرند اما با سرعتی چند برابر. این گروه نشان می‌دهد که تخصص دیجیتال از نقطه‌ای آغاز می‌شود که کاربر تصمیم می‌گیرد مصرف را از حالت منفعل خارج کند و به فرآیندی فعال و انتخابی تبدیل کند.

۳ – ظهور کاربر متخصص در عصر هوش مصنوعی؛ ترکیب ابزارها به جای استفاده منفرد

آنچه لایه سوم کاربران را از دو لایه قبلی متمایز می‌کند توانایی ترکیب چند سرویس و ابزار مختلف است. این کاربران فقط مصرف‌کننده نیستند و فقط یک ابزار را به‌طور سطحی تجربه نمی‌کنند. آنها با مدل‌های زبانی، ابزارهای تصویری، نرم‌افزارهای ویرایش و مدل‌های صوتی کار می‌کنند و از ترکیب اینها نتیجه‌ای می‌سازند که از تک‌تک ابزارها بهتر است. این ترکیب‌سازی همان چیزی است که در علوم رایانه با عنوان Orchestration شناخته می‌شود.

نمونه‌های این گروه در سراسر جهان دیده می‌شوند. کسانی که عکس‌های قدیمی را با ابزارهای بازسازی تصویر در حد عکس‌های جدید ارتقا می‌دهند. کسانی که از مدل‌های مولد تصویر کلیپ‌های دو دقیقه‌ای می‌سازند که حامل مفهومی روایی هستند. کسانی که با مدل‌های زبانی متن‌های پیچیده تولید می‌کنند، آن را بازنویسی می‌کنند و با ابزارهای تصویری همراه می‌سازند. حتی در ایران نیز نمونه‌هایی وجود دارد؛ کاربرانی که ترانه‌های قدیمی را با سبک سول و جز به کمک ابزارهای هوش مصنوعی بازآفرینی می‌کنند یا متون آموزشی را با دقتی حرفه‌ای از طریق مدل‌های زبانی تدوین می‌کنند.

نکته مهم این است که این مهارت نتیجه آموزش رسمی نیست. این مهارت نتیجه کنجکاوی، آزمون و خطا و عادت به ساختن است. کاربران متخصص درک کرده‌اند که مدل‌های هوش مصنوعی ابزار هستند نه محصول نهایی. آنها می‌دانند برای رسیدن به نتیجه خوب، باید مرحله به مرحله خروجی را اصلاح کنند، مدل را هدایت کنند و گاهی بر اساس ضعف ابزار مسیر را تغییر دهند. این همان چیزی است که آنها را از کاربران معمولی متمایز می‌کند.

۴ – راه تبدیل شدن به کاربر متخصص؛ ریزمهارت‌هایی که از دل کنجکاوی ساخته می‌شوند

تخصص دیجیتال یک فرمول ثابت ندارد اما مسیر مشترکی میان کاربران متخصص دیده می‌شود. این مسیر از جایی شروع می‌شود که کاربر تصمیم می‌گیرد به جای اسکرول مداوم، به تحلیل و آزمایش بپردازد. ریزمهارت‌هایی مانند جست‌وجوی دقیق، مدیریت ورودی اطلاعات، شناخت ابزارهای مناسب، اصلاح خروجی هوش مصنوعی و ترکیب چند مرحله‌ای محتوا مهم‌ترین عناصر این مسیر هستند.

برای مثال کسی که بخواهد در بازسازی عکس‌های قدیمی متخصص شود، لازم نیست عکاس حرفه‌ای باشد. کافی است چند روز زمان بگذارد، نتایج را مقایسه کند، ورودی را استاندارد کند و بتواند خروجی را مرحله به مرحله ارتقا دهد. یا کسی که می‌خواهد در تولید متن حرفه‌ای شود باید یاد بگیرد چطور مدل را مرحله‌ای هدایت کند و چطور نقاط ضعفش را بشناسد. این فرآیند در ظاهر ساده است اما به انضباط ذهنی و پشتکار نیاز دارد.

کاربر متخصص می‌داند که هر مهارت دیجیتال از چند جزء تشکیل می‌شود؛ فهم ابزار، تجربه کافی و توانایی ترکیب. او به جای تلاش پراکنده، یک مهارت کوچک را کامل می‌کند و پس از دستیابی به تسلط، به مهارت بعدی می‌رسد. این چرخه کوچک اما مؤثر، او را در مسیر تخصصی قرار می‌دهد که محصول نیت، صبر و کنجکاوی است. همین روند است که در نهایت او را از مصرف‌کننده صرف به سازنده‌ای هوشمند تبدیل می‌کند.

۵ – شکاف شناختی میان کاربران؛ چرا برخی در همان سطح مصرف می‌مانند و برخی جهش می‌کنند؟

در نگاه نخست ممکن است تصور شود تفاوت میان کاربران صرفاً ناشی از دسترسی به ابزارهاست اما واقعیت این است که شکاف اصلی ریشه در شناخت و رفتار دارد. کاربران لایه نخست، اینترنت را همان‌گونه مصرف می‌کنند که تلویزیون را. آنان در جریان محتوا شناور می‌شوند و رفتارشان واکنشی است نه انتخابی. ذهن آن‌ها به جای ساختاردهی، به دنبال سرگرمی آنی است. این گروه به الگوریتم‌ها اجازه می‌دهد مسیر را تعیین کنند و همین امر مانع شکل‌گیری مهارت دیجیتال می‌شود.

در مقابل، کاربران لایه دوم و سوم رفتار انتخابی دارند. آنان می‌دانند که محتواهای دیجیتال بر اساس الگوریتم‌ها (Algorithms) مرتب می‌شوند و هرچه رفتار کاربر منفعل‌تر باشد کنترل بیشتری به سیستم داده می‌شود. همین درک باعث می‌شود حتی کاربران غیرمتخصص نیز مسیر متفاوتی طی کنند. آنها ابتدا یاد می‌گیرند ورودی اطلاعات را محدود کنند سپس از ابزارهایی استفاده می‌کنند که فیدهای دقیق‌تر، دسته‌بندی بهتر و نمایش انتخابی‌تری از اطلاعات فراهم کند.

جهش نهایی زمانی رخ می‌دهد که کاربر تصمیم می‌گیرد محتوا را «خام» مصرف نکند بلکه آن را تغییر دهد، شخصی‌سازی کند یا به آن لایه‌ای تحلیلی بیفزاید. این لحظه آغاز تبدیل شدن به کاربر متخصص است. این فرایند شبیه تکامل است نه آموزش رسمی. یعنی کاربر به سبب سازگاری با محیط دیجیتال، مهارت‌هایی پیدا می‌کند که تدریجی و رفتاری هستند. شکاف میان این دو گروه ریشه در کنجکاوی، تمرکز، ساختار ذهنی و تمایل به کنترل جریان اطلاعات دارد.

۶ – نقش الگوریتم‌ها و سکوهای دیجیتال در شکل دادن به رفتار کاربران و ایجاد طبقات جدید مهارتی

الگوریتم‌ها در سکوی‌های دیجیتال نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری رفتار کاربران دارند. پلتفرم‌هایی مانند شبکه‌های اجتماعی، موتورهای جست‌وجو یا سرویس‌های محتوایی با تحلیل رفتار کاربران، محتوایی متناسب با آن رفتار ارائه می‌کنند. کاربران سطح اول، به دلیل به‌کارگیری الگوهای ساده مانند اسکرول مداوم، جست‌وجوی حداقلی و تعامل سطحی، توسط همین الگوریتم‌ها در چرخه‌ای از محتوای کم‌عمق قرار می‌گیرند. این چرخه به‌مرور سطح توجه آنها را کاهش می‌دهد و مانع شکل‌گیری هرگونه مهارت دیجیتال می‌شود.

در مقابل، کاربران متخصص از الگوریتم‌ها بهره‌برداری می‌کنند. آنان می‌دانند که هر تغییر کوچک در رفتار جست‌وجو، هر کلیک روی منابع معتبر و هر تعامل با محتواهای جدی‌تر باعث اصلاح پروفایل الگوریتم می‌شود. در نتیجه آنچه الگوریتم به آن‌ها نشان می‌دهد با دقت بیشتری متناسب با نیازهایشان می‌شود. این کاربران الگوریتم‌ها را نه تهدید بلکه ابزار می‌بینند و از آنها برای ساختن شبکه‌ای از محتوای قابل اعتماد بهره می‌برند.

این تفاوت رفتاری است که در سطح جهانی طبقه‌بندی جدیدی از کاربران ایجاد کرده. طبقه نخست مصرف‌کننده الگوریتم است. طبقه دوم با الگوریتم کنار می‌آید. طبقه سوم از الگوریتم برای ارتقای مهارت خود استفاده می‌کند. این ساختار رفتاری به‌تدریج شکافی ایجاد می‌کند که تنها با آموزش رسمی پر نمی‌شود بلکه نیازمند فهم عمیق انسان از سازوکار محیط دیجیتال است. کاربران متخصص می‌دانند که ابزار فقط بخشی از مسیر است و نحوه استفاده از ابزار، تمام مسیر را تعیین می‌کند.

۷ – پیدایش تولیدکنندگان نیمه‌حرفه‌ای؛ کاربرانی که بدون عنوان رسمی، تولید باکیفیت را یاد گرفته‌اند

در جهان امروز، کاربرانی ظهور کرده‌اند که بدون داشتن جایگاه حرفه‌ای رسمی، محتوایی با کیفیت قابل قبول یا حتی تحسین‌برانگیز می‌سازند. این تولیدکنندگان نیمه‌حرفه‌ای اغلب از دل شبکه‌های اجتماعی پدید آمده‌اند و با استفاده از ابزارهای ساده یا ابزارهای هوش مصنوعی توانسته‌اند استاندارد تازه‌ای از تولید محتوا ارائه دهند. آنها یاد گرفته‌اند چگونه کپشن‌های آموزنده، اسلایدهای قابل فهم، ویدئوهای کوتاه یا تحلیل‌های مختصر تولید کنند.

نکته مهم این است که آن‌ها در فضایی فعالیت می‌کنند که بیشتر کاربران به دنبال محتوای سطحی هستند. بنابراین توانایی ارائه محتوای مختصر اما مفید، آنان را متمایز می‌کند. برخی از آنها در شبکه‌هایی مانند اینستاگرام فضای آموزشی می‌سازند، با وجود فشار محیطی که معمولاً سبک را بر محتوا ترجیح می‌دهد. برخی دیگر به تولید پادکست یا محتوای یوتیوب روی آورده‌اند و از فرصت‌های جدید برای نمایش مهارت خود استفاده می‌کنند.

این گروه نشان می‌دهد که در عصر دیجیتال عنوان رسمی اهمیت کمتری دارد. مهارت واقعی همان توانایی تبدیل تجربه و دانش به محتوای قابل استفاده است. بسیاری از این افراد از نسل وبلاگ‌نویسان قدیمی الهام گرفته‌اند اما ابزارهای جدید آنان را چندین برابر توانمندتر کرده. به این ترتیب مرز میان کاربر و متخصص کم‌کم از میان رفته و هر کاربری که وارد چرخه تولید شود می‌تواند بدون گذر از مسیرهای سنتی، جایگاه خود را تثبیت کند.

9 – فرهنگ آزمون و خطا؛ رمز نامرئی کاربر متخصص

در تمام مهارت‌های دیجیتال یک نقطه مشترک وجود دارد. کاربر متخصص از آزمون و خطا نمی‌ترسد. او می‌داند که هیچ ابزار دیجیتال بدون اشکال نیست و هیچ مدل هوش مصنوعی خروجی کامل تولید نمی‌کند. بنابراین هر شکست یا خروجی نامناسب برای او بخشی از مسیر یادگیری است نه دلیل توقف. این فرهنگ رفتاری، همان چیزی است که در محیط‌های تخصصی با عنوان Experimental Mindset شناخته می‌شود.

کاربر متخصص هر بار تنظیمات را تغییر می‌دهد، پرسش را اصلاح می‌کند، فرمت ورودی را استاندارد می‌کند، یا حتی ابزار جایگزین پیشنهاد می‌دهد. این رفتار باعث می‌شود دانش او عمیق‌تر شود و مهارت‌ها به صورت ساختاری در ذهنش شکل بگیرد. در مقابل، کاربران عادی از مواجهه با خطا دلسرد می‌شوند و گمان می‌کنند ابزار کارایی ندارد. این تفاوت در نگرش است که باعث شکاف مهارتی میان کاربران می‌شود.

فرهنگ آزمون و خطا نه‌تنها امکان کشف مسیرهای تازه را فراهم می‌کند بلکه میزان خلاقیت را نیز افزایش می‌دهد. کاربران متخصص زمانی به نتایج متفاوت می‌رسند که فهمیده باشند هیچ جواب قطعی وجود ندارد و مسیر درست همیشه در دست ساخت است. به همین دلیل خروجی آن‌ها غالباً شخصیت‌مندتر، ساختارمندتر و نزدیک‌تر به استانداردهای حرفه‌ای است.

خلاصهٔ نهایی

کاربر دیجیتال در عصر جدید در سه سطح اصلی ظاهر می‌شود که هر سطح محصول نوعی نگرش، تمرین و رفتار رسانه‌ای است. مصرف‌کنندهٔ صرف در جریان محتوا حرکت می‌کند و اجازه می‌دهد الگوریتم برای او تصمیم بگیرد. مصرف‌کنندهٔ منظم با افزودن نظم، فیلتر و انتخاب‌گری به تجربهٔ روزانه‌اش، قدمی از آشفتگی رسانه‌ای فاصله می‌گیرد و به درک اندکی پایدارتر می‌رسد. کاربر متخصص اما کسی است که ابزارها را نه فقط مصرف می‌کند بلکه می‌فهمد چگونه آنها را ترکیب، محدود و هدایت کند تا خروجی مطلوب بسازد. این توان ترکیب‌گری، همان مهارتی است که او را در برابر سیل محتوا مقاوم می‌کند و اجازه می‌دهد از انبوه داده‌ها معنا استخراج کند. همین طبقهٔ متخصص، آیندهٔ تولید محتوای دیجیتال را می‌سازد چون توان بازآفرینی دارد. و در نهایت، در جهانی که هوش مصنوعی بخشی از زیست روزمره شده، کسی که مهارت رسانه‌ای نیاموزد عملاً از امکان مشارکت در فرهنگ آینده محروم می‌شود.

سؤالات رایج (FAQ)

۱. کاربر متخصص دقیقاً چه تفاوتی با کاربر معمولی دارد؟
کاربر متخصص فقط مصرف‌کننده نیست بلکه مسیرِ ورودی اطلاعات را خودش طراحی می‌کند. او ابزارها را ترکیب می‌کند، خروجی‌ها را اصلاح می‌کند و از هر داده یک محصول تازه می‌سازد.

۲. آیا بدون دانش فنی هم می‌توان کاربر متخصص شد؟
بله. بسیاری از متخصصان دیجیتال برنامه‌نویس نیستند. آنچه آنها را متمایز می‌کند سازمان‌دهی ذهنی، توان آزمون‌وخطا و مدیریت ورودی‌های رسانه‌ای است.

۳. چرا در عصر هوش مصنوعی مهارت پرامپت اهمیت دارد؟
چون مدل‌های مولد براساس ورودی معنا تولید می‌کنند و ورودی ضعیف باعث خروجی ضعیف می‌شود. پرامپت خوب به کاربر اجازه می‌دهد با کمترین تلاش بهترین نتیجه را بگیرد.

۴. آیا تبدیل شدن از کاربر معمولی به متخصص زمان زیادی می‌برد؟
معمولاً خیر. با ۳۰ تا ۶۰ روز تمرینِ موضوعی، مانند یادگیری یک ابزار مشخص، فرد می‌تواند جهش قابل‌توجهی در مهارت دیجیتال تجربه کند.

۵. آیا کاربران متخصص آیندهٔ شغل‌ها را تعیین می‌کنند؟
به احتمال زیاد. زیرا توان تولید، ترکیب و بازآفرینی محتوا ارزش اقتصادی مستقیم دارد و مهارت‌های آنها در تمام حوزه‌ها کاربرد پیدا می‌کند.

۶. آیا شبکه‌های اجتماعی به رشد کاربر متخصص کمک می‌کنند یا مانع آن هستند؟
در ظاهر کمک می‌کنند اما در عمل با تولید جریان پیوستهٔ محتوا تمرکز را کاهش می‌دهند. تنها کاربرانی که نظم و فیلتر دارند می‌توانند از این محیط به نفع رشد شخصی استفاده کنند.

چگونه در عصر هوش مصنوعی از کاربر عادی به کاربر متخصص می‌توان تبدیل شد؟ | بازیگرها

دکتر علیرضا مجیدی

پزشک، نویسنده و بنیان‌گذار وبلاگ «بازیگرها»

دکتر علیرضا مجیدی، نویسنده و بنیان‌گذار وبلاگ «بازیگرها».
با بیش از ۲۰ سال نویسندگی «ترکیبی» مستمر در زمینهٔ پزشکی، فناوری، سینما، کتاب و فرهنگ.
باشد که با هم متفاوت بیاندیشیم!