خوب یادم میاد انگار دیروزه با چند تا از دوستانم جلوی تلویزیون نشسته بودیم و آخرین فیلم Transformers را تماشا می کردیم. “چقدر غیر واقعی.” ناگهان یکی از دوستانم این را گفت و فیلم را مسخره کرد. زمانی که Optimus Prime هلیکوپتر پرنده را تحویل گرفت و از تیغه چرخان آن برای تراشیدن ریش ابرشرور یا انجام کارهای غیرممکن دیگر استفاده کرد. بعد از آن روز دیگر هیچ احترامی برای او قائل نبودم. برای من نحوه عملکرد مغز او و توانایی او در پذیرش شغل خلق الساع سوال برانگیز بود. جایی که او می خندد و علم هالیوود در مورد تبدیل ماشین ها به موجودات رباتیک فضایی فوق العاده را رد می کند.
از آن روز تا کنون با زندگی با جیب خالی و یک آشپز عالی به این نتیجه رسیدم که باید خیلی به او احترام بگذارم، مخصوصاً به خاطر نگاهش به محدودیت های ممکن در سینما. البته، این اعتراف به این معنا نیست که فکر میکنم همه داستانهای غیرقابل قبول باید از اوج فانتزی بیرون کشیده شوند تا فیلمی مانند Transformers تبدیل به فیلمی به کارگردانی کن لوچ درباره شکست انسانیت در برابر ماشینهای هوشمند شود. اما این غیرقابل انکار است که دور شدن از کلیشه امکانات ناشناخته ای را برای اطمینان از اصالت اثر و لذت آن ارائه می دهد. به نظر من، یک اثر سینمایی زمانی میتواند تبدیل به فیلمی سرگرمکننده شود که از استعارههای قدیمی و کهنه دور شده و آنها را به کنکاشی بیوقفه در دل حقایق غیرعادی تبدیل کند.
- 10 کلیشه سمی از انیمیشن های دیزنی
- 10 کلیشه آزار دهنده فیلم ترسناک
فقط برای تعلق و جست و جوی ایده ها و افکار جدید، باید چند تکرار احمقانه و پوچ در سینما را زیر تلی از خاکستر مدفون کرد و به چیزی جدید و بدیع تبدیل کرد. در این لیست ما 5 کلیشه را پیدا می کنیم که دوست داریم آنها را تغییر دهیم. از تماشای مست شدن یک بازیگر گرفته تا یک قهرمان اکشن که نمی تواند در عرض سه ثانیه از یک تصادف مرگبار خلاص شود. اینها قوانین جدیدی هستند که ماهیت غیرواقعی کلیشه های مزخرف را حذف می کنند.
کتاب زائر سینما اثر واکر پرسی، انتشارات خازه
1. شخصیتی که می تواند زخم خود را التیام بخشد.
این بار ژانر اکشن البته نمی توانید تام کروز را از صحنه اکشن بیرون بیاورید و پنج دقیقه بعد از صحنه پشت میز بنشینید. با این حال، او ممکن است بتواند شما را با مشکلات خود در مورد پیچ خوردگی جزئی مچ پا که هنگام پریدن از آسمان خراش متحمل شده یا دردی که پس از یک تصادف مرگبار و فراموش کردن رمزهای عبور حیاتی متحمل شده است، آشنا کند.
منظورم این است که ما به اندازه کافی دعوای واگن قطار را دیده ایم و آیا نباید به دنبال یک سکانس جدید باشیم؟ کوئنتین تارانتینو درباره «خون خواهد بود» می گوید: «وقتی دنیل پلین ویو (با بازی دنیل دی لوئیس) با مچ پا شکسته به انتهای لوله نفت تکیه می دهد و کیلومترها از تمدن و حتی یک موجود زنده دور است، داستان Survival است. و مبارزه او برای بقا به خودی خود یک فیلم است. در حالی که ما نمی بینیم که او روی زمین بیفتد و به سمت شهر بخزد، حداقل او تا پایان فیلم لنگ می زند و این پیامی را به شنیدن این اتفاق می رساند. حادثه مانع بزرگی بر سر راه او قرار داده است.
روزی روزگاری در هالیوود اثر کوئنتین تارانتینو، نسخه سوم
اما با این حال، اکثر اوقات شخصیت می تواند از هلیکوپتری که سقوط کرده یا به مانعی برخورد کرده است خارج شود و در صحنه بعدی تنها چیزی که باید نشان دهیم چند خراش کوچک است و آنها حتی به خود زحمت نمی دهند که از بالگرد بعدی بترسند. . پرواز. اینجاست که خلأ چنین ظرافتهایی احساس میشود: مقاومت و شخصیتپردازی صرفاً نادیدهگرفتن جنبههای انسانی زخمهایی که در نبردها بر بدنمان باقی میماند.
2. مشکلات با گوشی
هیچ شخصیتی در تاریخ سینما تا به حال مکالمه تلفنی را با خداحافظی یا حتی سلام کردن به پایان نرسانده است، چه رسد به گفتن “می شنوی؟” با این ترافیک 25 دقیقه طول می کشد تا به صندوق برسم. پس شاید حوالی ساعت سه شما را ببینم.» اما بدتر از آن این است که عمر باتری همه دستگاه ها و میزان پوشش آنتن آن ها، گوشی های مرزی نوکیا و حتی Infinity است.
به عنوان افراد عادی، همه ما می دانیم که برخی از دراماتیک ترین لحظات زندگی ما زمانی اتفاق می افتد که گوشی هایمان را گم می کنیم یا باتری آن تمام می شود. ناگهان احساس میکنی ارتباطت با کیهان قطع شده و تنها و درمانده شدهای که مثل یک نمایش صحنهای، ناب و دیدنی است، اما با همه این ویژگیها، فیلمهای کمی هستند که به این واقعیتهای روایی رفتهاند. فرض کنید مرد جاسوس داستان یک باتری اضافی به همراه دارد و دستگاهی دارد که می تواند آنتن را تقویت کند، اما فردی که فقط 10 درصد باتریش باقی مانده و مدام اخطار می گیرد و ادامه می دهد چطور؟ یک قرار ملاقات؟
در حالی که مکالمات تلفنی پیش پا افتاده که مربوط به کار است و نه مکالمه عادی به اندازه کافی کلیشه ای هستند، اجتناب از لذت های کوچک مشکلات صرفاً بر اساس منطق تلفن همراه به همان اندازه احمقانه است. تلفن همراه با باتری خالی یا بدون آنتن فرصت بسیار خوبی برای کارگردان است که می تواند بر شدت درام فیلم بیفزاید.
3. شخصیتی که در واقع نشانه های خماری را نشان می دهد.
هیچ ابهامی در مورد او وجود ندارد. جیمز باند واقعاً مشکل اعتیاد به الکل دارد. او مدام در محل کارش مشروب مینوشد و اینطور نیست که یک نگهبان در یک ساختمان در زمان ناهار خود این کار را برای بلند شدن انجام دهد. در حالی که از نابودی کامل اینترنت توسط تروریست ها یا شاید فاجعه ای قریب الوقوع دیگر جلوگیری کنید، سیر خود را بنوشید. پس چرا او هرگز خمار نمی شود؟
ست هدیه فندک جیمز باند
۴۸۰۰۰۰
۴۴۶,۴۰۰
به مرد
بازی james bond 3 007 برای ps2
۳۹,۰۰۰
به مرد
همه چیز را ببیند
4. بومیان آمریکا
خیلی دور از ذهن نیست که بگوییم هالیوود یکی از معدود مکان هایی است که نمادهای نژادی نه تنها در آن باقی مانده اند، بلکه حتی رشد کرده اند. مردم اروپای شرقی هنوز خشن، شرور و فاسد هستند. بومیان آمریکا هنوز وحشی هستند و حرف نمی زنند. آسیایی ها سخت و غیرقابل نفوذ هستند و این یک مشکل دیرینه است. این موضوع نه تنها خسته کننده است، بلکه دردسرساز نیز هست.
در واقع، این بازتابی از نژادپرستی ناخودآگاه است و همیشه بوده است. این کلیشه ها به این معناست که چگونه غرب ناآگاهانه جنایات خود را در شخصیت ها و دیگر جنبه های فیلم فاش می کند. به عنوان مثال، جدای از بحث نژاد، هر ویژگی شهری ویران شده در فیلم ها همیشه شباهت جزئی به شهر توکیو دارد. این مشکل نتیجه پدیده ای به نام “خطر زرد” است و بر اساس همین مشکل، آمریکایی ها از تلافی ژاپن برای بمباران اتمی هراس دارند. بنابراین، در تمام تصاویر ارائه شده از آینده که وضعیت آنطور که باید نیست، جریانی پنهان وجود دارد که نشان می دهد شاید ژاپن بالاخره انتقام گرفت و بر اوضاع مسلط شد.
آلبوم دیوانه کننده موسیقی از قفس از مجید نظامزی
تلاش برای تغییر این نمادها یک امر ضروری است و جلوگیری از تداوم باورهای غلط رایج در مورد نژاد حیاتی تر از همیشه به نظر می رسد. صرف نظر از اینکه ناخودآگاه یا ناخواسته باشد، این تغییر می تواند با شوخ طبعی شروع شود تا اینکه در هر دو طرف یکسان باشد. و نشان دهد که راهزني مضحک امروز چقدر پوچ و بيهوده است.
5. پلیسی که یک روز مرخصی می گیرد.
اگرچه در فیلم «نگهبان» به کارگردانی بزرگ جان مایکل مک دونا، به شکلی مفرح، در میانه بازجویی به افسر پلیس یک روز تعطیل پیشنهاد می شود، اما در فیلم های دیگر شاهد این موضوع نیستیم. همچنین، اگر به عنوان یک طرح کوتاه استفاده نشود، یک روز مرخصی در واقع یک ضرورت برای افسران مجری قانون است و به بازپرس اجازه می دهد تا تعصبات سرسختانه را رد کرده و با چشمان باز به پرونده نزدیک شود.
طبیعتاً، این نباید در فیلم به این صورت پخش شود، با یک جدایی تکان دهنده از پیرمرد خزنده برای نشان دادن ساندرا بولاک که برای ترساندن کسانی که با ماشین های الکتریکی بازی می کنند به نمایشگاه می رود. اما یک شکرگزاری خشک و خالی نیز می تواند کار خود را انجام دهد. به نماینده خود بگویید که برای سلامتی شما مضر است که هر لحظه از زندگی خود را برای ماه ها یا حتی سال ها صرف کنید تا پرونده به نتیجه برسد. شاید این کلمه بتواند روحیه جدیدی به شما بدهد. حتی به شما کمک می کند تا رنج درونی خود را انسانی کنید.
کتاب One Film, One World: The Silence of the Lambs اثر Yvonne Tasker انتشارات خوبی است.
در واقع بهتر است پلیسی را در کوچه پس کوچه های هالیوود در حال نوشیدن قهوه و استراحت در یک کافه، دور شدن از پرونده چند روزه و لذت بردن از لحظاتی فراغت نشان دهید، یک سرنخ مهم. شاید خواهرزاده جدید که در معرض این پرونده قرار گرفته است، شواهد مهمی را بدون هدف خاصی روی باربیکیو ریخته است و ناگهان او و همکارش به این فکر می افتند که شاید خون روی انبر مشکلی نداشته باشد. استیک. .
آبنما: دور
The post 5 کلیشه فیلم که آرزو می کردیم واقعی تر بود اولین بار در بازیگرها پدیدار شد.
ارسال نقد و بررسی