در یکی از شبهای پایان قرن هجدهم، صدای رعد و برق در آسمان بولونیا پیچید و صاعقهای لحظهای بر پیکر بیجان قورباغهای که از حصار آهنی آویزان بود، فرود آمد. پاهای حیوان حرکت کرد، انگار چیزی از درون او را بیدار کرده بود. همان صحنه ای که امروز ممکن است ما را به یاد فیلم جدید گیلرمو دل تورو بیاندازد، در آن زمان آغاز انقلابی در درک زندگی و مرگ بود.
تا آن زمان، انسان هیچ تصوری از ارتباط بین برق و زندگی نداشت. راز حرکت عضلات، انقباض عضلانی و کنترل ذهنی بدن یک سوال حل نشده باقی ماند. اما آزمایشات ساده و چشمگیر. دکتر ایتالیایی “لوئیجی گالوانی” (لوئیجی گالوانی) اولین جرقه را در ذهن نسل جدیدی از دانشمندان و نویسندگان روشن کرد.
سالها بعد، زن جوانی در سوئیس با شنیدن داستان این آزمایشها، موجودی ادبی به دنیا آورد که مرز علم و اخلاق را برای همیشه تغییر داد:فرانکشتاین».

از راز حرکت تا “الکتریسیته حیوانی”
در دهه 1780، لوئیجی گالوانی، پزشک و فیزیولوژیست ایتالیایی، در حال تشریح قورباغه ها برای آموزش پزشکی در دانشگاه بولونیا بود. روزی یکی از شاگردانش جرقه ای دید که تیغه فلزی با پای قورباغه برخورد کرد و ماهیچه های حیوان ناگهان منقبض شد. در آن لحظه، یک سوال اساسی در ذهن گالوانی شکل گرفت: آیا نیروی الکتریکی در بدن موجودات زنده جریان دارد؟
او این پدیده را «الکتریسیته حیوانی» نامید و ماه ها آزمایش کرد. قورباغه های بیشتری را تشریح کرد، پاهایشان را برید و به قلاب های فلزی آویزان کرد تا در معرض اشعه قرار گیرند. نتیجه شگفت انگیز بود: با هر جریان الکتریکی، ماهیچه های مرده دوباره شروع به حرکت کردند.
گالوانی به تدریج دریافت که حتی بدون رعد و برق نیز می توان این واکنش را ایجاد کرد. برای تکمیل مدار الکتریکی کافی است دو فلز مختلف را به اعصاب حیوان متصل کنید. این کشف در سال 1786، تولد نظریه. گالوانیزم (گالوانیسم): تصور اینکه الکتریسیته می تواند منبع حرکت و شاید حتی حیات باشد.
جرقه ای که الهام بخش مری شلی بود
چند دهه بعد، این نظریه و داستان های پیرامون آن به گوش زن جوانی به نام مری شلی رسید. او در دورانی زندگی می کرد که علم و رمانتیسم در تضاد بی پایان بودند: از یک سو انقلاب صنعتی و از سوی دیگر ترس از ایفای نقش خالق انسان.
شنیدن خبر آزمایش های گالوانی و دانش آموزانش ذهنش را پر از تصویری وسوسه انگیز کرد. اگر الکتریسیته بتواند ماهیچه مرده را به ارتعاش درآورد، آیا روزی می تواند به یک جسد جان تازه ای بدهد؟ حاصل این پرسشها تولد رمانی بود که در سال 1818 منتشر شد و هنوز هم یکی از مهمترین آثار علمی – ادبی جهان امروز به شمار میرود:فرانکشتاین یا پرومتئوس مدرن».
وقتی علم از کنترل خارج شد: جانشین افراط کرد
اما ماجرا به گالوانی ختم نشد. برادرزادهاش، جووانی آلدینی، راه او را دنبال کرد و آزمایشهای او را به سطح جدیدی رساند. آلدینی دیگر به قورباغه راضی نبود. او در مقابل مردم، به لاشه گاو، گوسفند، اسب و حتی سگ شوک الکتریکی وارد کرد تا نشان دهد چگونه برق میتواند پلکها را تکان دهد و فکها را به حرکت درآورد.
در آن زمان این نمایش ها نوعی سرگرمی علمی و در عین حال یک کابوس واقعی برای عموم مردم بود. مردم با وحشت و حیرت مشاهده می کردند که اجساد بی جان برای لحظه ای با چند جریان الکتریکی زنده می شوند. آلدینی حتی پا را فراتر گذاشت و آزمایشات الکتروتراپی را بر روی اجساد تازه در هنگام اعدام مجرمان انجام داد.
از آزمایش تا وحشت
در یکی از روایتهای تاریخی که ایوان موروس، استاد تاریخ دانشگاه آبریستویت روایت میکند، توصیف تکاندهندهای وجود دارد:
وی افزود: در اولین لحظه تماس برق با صورت مجرم اعدامی، فک وی شروع به لرزیدن کرد، ماهیچه های صورتش به شدت منقبض شد و یکی از چشمانش باز شد، سپس دست راست او را بلند کرده و به صورت مشت درآوردند و پاها و ران های او حرکت کردند.
این صحنه به معنای واقعی کلمه تجسم همان وحشتی بود که مری شلی سال ها پیش در ذهن خود ایجاد کرده بود.
اگر روزی برق بتواند جسد را حرکت دهد، مرز مرگ و زندگی کجاست؟
میراث گالوانیسم در علم و هنر
گالوانیسم نه تنها پایه و اساس تحقیقات علوم اعصاب را پایه گذاری کرد، بلکه به طور نمادین مرز جدیدی بین اخلاق و علم ترسیم کرد. از دل آن بحثی فلسفی متولد شد که هنوز ادامه دارد: آیا هر کاری که می توان انجام داد باید انجام شود؟
این همان سؤالی است که در قلب «فرانکنشتاین» می تپد. رمانی که با آزمایشی ساده با قورباغه شروع شد و امروز به الهام بخش سینماگران بزرگی چون گیرمو دل تورو تبدیل شده است. فیلم جدید او در نتفلیکس قرار است همان جرقه باستانی را به روشی مدرن بازآفرینی کند: تلاقی علم، قدرت و مسئولیت.
خلاصه
آنچه از داستان گالوانی و آلدینی باقی ماند، فقط یک کنجکاوی علمی نبود، بلکه نقطه شروع درک جدیدی از ارتباط بین زندگی و برق بود. آزمایش هایی که با پاهای قورباغه آغاز شد، برای اولین بار مرز بین زندگی و مرگ را به لرزه درآورد.
مری شلی با الهام از این “منشاء علمی فرانکشتاین” می دانست که چگونه می تواند یک سوال ابدی مطرح کند: تا چه حد انسان ها باید در کار آفرینش دخالت کنند؟ پس از گذشت دو قرن، این سوال هنوز در قلب فناوری های مدرن مانند هوش مصنوعی و مهندسی ژنتیک طنین انداز است.
از منظر امروز، «فرانکنشتاین» فقط یک رمان گوتیک نیست، بلکه بازتاب ترسی است که از دل علم زاده شده است. ترس از روزی که خالق مخلوق او شود.
❓ سوالات متداول (سؤالات متداول)
1. منشا علمی فرانکشتاین از کجا الهام گرفته شده است؟
الهامبخش اصلی رمان فرانکشتاین از آزمایشهای لوئیجی گالوانی با قورباغهها و تئوری الکتریسیته حیوانی (الکتریسیته حیوانی) بود که بعدها توسط جیووانی آلدینی توسعه یافت.
2. گالوانی چه چیزی را کشف کرد که بر داستان فرانکشتاین تأثیر گذاشت؟
او نشان داد که عبور جریان الکتریکی از اعصاب می تواند باعث حرکت عضلات مرده شود. این کشف ایده “احیای زندگی با برق” را به ذهن نویسندگان آورد.
3. مری شلی چگونه از این مطالعات الهام گرفت؟
در جوانی شنید که الکتریسیته میتواند جسد را زنده کند و با ترکیب این مفهوم با نگرانیهای فلسفی درباره مسئولیت انسان در قبال علم، رمان فرانکشتاین را نوشت.
4. آیا گالوانیسم در علم روز جایگاهی دارد؟
بله، گالوانیزم مبنای شکل گیری علوم اعصاب و درک مدرن پیام های الکتریکی در بدن است.
5. نقش گیرمو دل تورو در این مورد چیست؟
در اقتباس جدید خود از فرانکنشتاین برای نتفلیکس، او این ریشه علمی و فلسفی را بازسازی می کند تا نشان دهد چگونه علم و اخلاق در تضاد بی پایان ادامه می یابند.
6. آیا داستان فرانکشتاین هنوز هم می تواند معنی داشته باشد؟
به طور قطع، در عصری که مهندسی ژنتیک و هوش مصنوعی محدودیت های خلاقیت انسان را جابجا کرده است، فرانکشتاین همچنان نمادی از وسوسه خلقت و مسئولیت اخلاقی بشریت است.





ارسال نقد و بررسی