شوک سیاه پس از تماشای همسر شرم آور همسر

از لحظه ای که آن فیلم سیاه را دیدم و داستان تلخ را متوجه شدم ، دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم. به طوری که عصبانیت و عصبانیت تمام وجودم را یاد گرفت و همسرم را لگد زد ، اما من هنوز در شوک فریب و …

به گفته روزنامه خوراسان ، جوانی 6 ساله که در مورد شکایت خود به مرکز اجرای قانون احضار شده بود ، گفت: “من هنوز نمی دانم که فریب خورده ام یا حقیقت چیز دیگری است.” عاشق دختری شدم که 5 سال از من بزرگتر بود. قلبم را به لبخندهای شیرین “T” از دست دادم و عاشق دیدن چیزی جز او شدم. من همیشه فکر می کردم عشق افسانه ای لیلی و مجنون یا فرهاد و شیرین در برابر این عشق واقعی فقط یک داستان کوتاه است.

به زودی با “T” وارد یک رابطه مخفی شدم ، اما نتوانستم این عشق دیوانه را پنهان کنم. این بود که من سرانجام داستان را با خانواده ام به اشتراک گذاشتم و از آنها خواستم که با او ازدواج کنند. بعداً ، من با مخالفت شدید خانواده ام روبرو شدم ، زیرا آنها ادعا كردند “T” طبیعی نیست!

اما من به این بهانه ها مدیون نبودم و از عمق وجودم “T” را دوست داشتم. سرانجام ، من مادرم را تا سال گذشته مجبور کردم ، و من و T. من بدون هیچ مراسم ازدواج کردم. اما از اوایل نامزدی ، رفتار او کاملاً تغییر کرد و گرچه او به دلیل یک تصادف خانواده خود را به عنوان یک کودک از دست داده بود ، اما او هنوز شب به خانه ما نیامده است! او به هر بهانه ای از من دور می شد و من را در خیابان های مختلف قرار می داد. مادرم متوجه تغییر خلق و خوی من شده بود ، اما من به خانواده ام چیزی نگفتم زیرا این هیچ ارتباطی با آن ندارد و من نمی توانستم از آنچه گذرانده ام شکایت کنم!

اما یک روز مادرم با چهره عصبانی و چشمان اشک آور وارد اتاق من شد و فیلمی را در صفحه تلفن خود به من نشان داد که روح من را خرد کرد. من نمی توانستم باور کنم که “T” سوار یک ماشین خارجی در رأس یکی از تقاطع های شهر بود! حالا دلیل تغییر رفتار او را فهمیدم ، اما نمی توانستم باور کنم که چه اتفاقی برای من افتاده است! در حالی که نتوانستم خودم را کنترل کنم ، منتظر بودم که همسرم به خانه بیاید و آنچه را که در سینه داشتم مانند گدازه آتشفشانی ریختم! “T” گوش دادن به سخنان من با خنک به طوری که رفتار او مرا عصبانی تر کرد و او را لگد زد و لگد زد و او را به شدت کتک زد! …

چند دقیقه بعد او در میان توهین ها و توهین های خود گفت: “تمام کلماتی که من قبل از ازدواج به شما گفتم دروغ است!” پدرم در زندان است و من هیچ خبری از مادرم ندارم! من عاشق اتومبیل های لوکس و خارجی هستم و همه کارها را برای تهیه این اتومبیل ها انجام می دهم! و من شرم ندارم! من رانندگان مهماندار را تیغه می زنم و آنها را برای تأمین هزینه های خودم به آنها می اندازم! فیلمی که مادر شما به شما نشان داده است درست است! با شنیدن این کلمات من نمی فهمیدم چه کاری انجام می دهم! عصبانیت و عصبانیت وجود من آموخته است که من دوباره او را کتک می زنم ، اما من هنوز نمی دانم که آیا این یک شوک فریب است یا …

تحقیقات محلی و اقدامات تخصصی توسط سرهنگ جعفخانی (رئیس دفتر کلانتر پنج کلانتر مشهاد) صادر شد و ادعاهای و ادعاهای این مرد جوان به گروه مشاوره کار اجتماعی ارسال شد.

داستان واقعی با همکاری پلیس خراسان رازاوی