گزارش خواندن اطلاعات از زندان زنان ۵ سال پیش!

گزارش خواندن اطلاعات از زندان زنان ۵ سال پیش!

در اواسط دهه 1980 ، زندان زنان یکی از اماکن عمومی با کنجکاوی زیادی برای درک بود. سیما ، دبیر روزنامه اطلاعات ، 6 مارس ، گزارشی از زندان زنان تهران منتشر کرد ، که بخش هایی از گزارش زندان زنان تهران را در سال 2 می خواند:

گزارش خواندن اطلاعات از زندان زنان 5 سال پیش!

“من چند قدم صعود کردم و وارد ساختمان زندان شدم. ساخته شده از آجر بهمن ، ساختمان هیچ ارتباطی با محیط خارج ندارد ، به جز یک ایستگاه تلفنی داخلی مربوط به مرکز پلیس. در اولین نقاشی ، آمار ، جرایم و محکومیت زندانیان وجود دارد. این پانل نشان می دهد که 4 زن در زندان وجود دارد ، از جمله اینکه دو نفر از آنها هنوز هم از این کانرها خوانده می شوند.

اثرات: 1 محکوم ، 1 نفر تحت

انجام سرقت: 1 نفر تحت

اختلاف نظر عفاف: 1 محکوم ، 2 نفر تحت

قتل: 1 محکوم: 1 نفر

حقوقی: 1 محکوم

چک بلا مکان: یکی محکوم به یک و زیر

هیچ سیاسی ندارد

چهار عیار متفرقه

اتاق جلسه

ایده چگونگی دیدن زندانی بستگان و آشنایان خود برای همه است ، و من همچنین سعی کردم به اتاق جلسات زندانیان مراجعه کنم. زندانیان دو روز “روز ملاقات” در هفته دارند که می توانند با نزدیکان و نزدیکان خود از یک کلاچ ویژه بازدید کنند. به نظر می رسد قفس است که از میله های ضخیم ساخته شده است و یک طرف دارای بحران است که زندانی را در محفظه می فرستد. میله ها با یک ردیف سیم پوشانده شده اند به طوری که بازدید از اشیاء و حتی مواد غذایی قابل استفاده نیست و اگر یکی از بستگان زندانیان چیزی را برای زندانی به ارمغان آورد ، وی پس از بازرسی در اتاق نگهبان داده می شود.

زندگی یک زندانی

در میان زندانیان زنان جوان ، زنان جوان و پیر بودند و سن تقریبی زندانیان بین 2 تا 5 سال است. زندانیان ساعت شش صبح از خواب بیدار می شوند و اتاق های خود را تا ساعت هشت تمیز می کنند. زندانیان همچنین مسئول تمیز کردن نگهبانان و سایر خدمتکاران زندان هستند و سپس صبحانه را می گذرانند. پس از هشت ساعت ، تغییر زندگی زندانیان ، کلاسهای درس آغاز می شود و سخنرانی ها و موعظه برای زندانیان آغاز می شود. هر دو ساعت یک زن داوطلبانه به زندانیان سخنرانی و راهنمایی می دهد. از جمله کلاسهایی که امسال برای زندانیان تشکیل شده است ، کلاس های خیاطی ، صنایع دستی ، گل و گلدهی است. زندانیان صبح و بعد از ظهر یاد می گیرند ، خیاطی می کنند و می گیرند. بعد از ظهر نیمی از بعد از ظهر ، به زندانیان غذا داده می شود. این ظرف در زندان و بازداشتگاه مردان پخته می شود ، و سرآشپز دیک غذا را برای زنان به ارمغان می آورد و زنان در صف ایستاده اند و غذای و نان خود را در یک کاسه می گیرند و به همین ترتیب برای شام غذا داده می شود. یک زندانی دو شب فیلم های آموزنده را در سالن بزرگ برای آنها می بیند و وقتی خورشید غروب می کند و از شب آغاز می شود.

گزارش خواندن اطلاعات از زندان زنان 5 سال پیش!گزارش خواندن اطلاعات از زندان زنان 5 سال پیش!

فرزندان زندانیان

در طبقه دوم زنان زندان ، رتبه رده بندی رتبه قرمز. در اینجا فرزندان بی گناه و فقیر زندانیان زن زندگی می کنند. هر زندانی حق دارد فرزند خود را تا دو سالگی داشته باشد. در این اتاق ، بیش از 5 كون در ردیف نشسته و مادران و موهای خود را می گیرند. در چشمان کودکانه آنها ، عشق ، عشق ، دوستی و علاقه وجود دارد. کودکان هر یک در آغوش کودکانه کودکانه داشتند ، وقتی به این کودکان نگاه کردم ، تصویر اتاقهای پر از اسباب بازی ، مهد کودک مدرن و مغازه های اسباب بازی شلوغ در تهران در شبهای عید جان باخت. به نظر می رسید که من می خواهم این کودکان را به مغازه ها ببرم ، به مهد کودک بروم ، به اتاق های اسباب بازی ، ماشین و جوجه ها و کلوچه ها بروم تا موهای عروسک را به جای مادر بگیرم. کودکانی که از دیدگاه عروسک و از نظر مادر ترس و ترس از آینده یاد می گیرند …

تقسیم زندان

من از اتاق کودکان بیرون می آیم و به پنجره های نارنجی در راهرو بیمارستان مات نگاه می کنم. خوشبختانه ، این زندان با جرایم و اتهامات مختلف تقسیم شده است و خوابگاه هر یک جدا از دیگران است. تخت های زندانیان دو طبقه دارند. و هیچ تشک روی تخت وجود ندارد زیرا مقامات زندان معتقدند زندانی در پنبه ، تشک برنده اشیاء و مواد مخدر پنهان می شود.

جوانترین زندانی

من از طبقه پایین می آیم. من با کوچکترین زن زندان در اتاق نگهبان زندان ملاقات می کنم. او 5 ساله است و در ماه های اول شباب ، هنگامی که خواسته های او در قلب او جوانه می زند ، باید در محیطی زندگی کند که گناهکاران روز و عصر را سپری کنند. او محکوم به ایجاد آینده خود برای بی سوادی ، جهل ، جهل و فقر آینده بر اساس روزهای ناپایدار زندان است. آنچه این روزها تا پایان عمر او را تنها نمی گذارد. نام مریم مری است و می گوید: من به جرم قتل یک کودک خردسال در این ساختمان به مدت پنج ماه زندانی شده ام. من با دنیای خارج هیچ تماسی ندارم زیرا فقط یک پدر دارم که دستش فلج است. من در کارگاه فرش کار کردم و قبل از اینکه در زندان باشم ، در کار خود به او کمک کردم ، اما اکنون دنیای اتهامات هستم. کودک گریه می کرد و می گفت که من اینجا تمیز می کنم و روزانه 2 ریال می گیرم و هر وقت پدرم می آید و به من می گوید می گویم نه. زیرا او پولی برای دادن من ندارد. “